
احتمالا برای اولین بار باشه که چیزی به نام روز وبلاگستان فارسی را میشنوید؛ اگر که اینطوره باید بدونید که یک چنین روزی هم وجود داشته و امسال هجدهمین سالگرد وبلاگستان فارسی فرارسیده.۱۶ شهریور ماه که به بهانه اولین وبلاگ فارسی(که در ۷ سپتامبر توسط سلمان جریری منتشر شد) به عنوان روز وبلاگستان فارسی نامگذاری شده.
در چند سال اخیر سعی شده که کمپینهای مختلفی با عناوین گوناگون مثل #روزوبلاگستان راهاندازی بشه و وبلاگنویسان به همین بهانه محتوای یکدستی را برای این روز منتشر کنند. من هم بهنوبه خودم داشتم به این موضوع فکر میکردم که به مناسبت این روز از چه چیزی بنویسم که گفتم با یک تیر دو نشان بزنم؛ هم گذری به ماجرای سردرآوردنم به وبلاگ و کلا حوزه اینترنت داشته باشم و هم به بهانه #فریلند یه کوچولو از تجربیات فریلنسری خودم در طول این چند سال بنویسم که قولش را در نوشته فریلنسری چیست؟ داده بودم.
به بهانه روز وبلاگستان فارسی و جوانه زدنم در وبلاگنویسی
شاید اگر گذری به صفحه درباره من زده باشید، با ماجرای ورود من به دنیای وبلاگ و فعالیت در حوزه تولید محتوا و نهایتا مدیریت سایت آشنایی داشته باشید. اما خیلی خلاصهوار میشه گفت که،
موضوع به دنبال کردن اخبار و اطلاعیهها توسط استاد زبانم برمیگرده. وبلاگ استاد زبانم باعث کنجکاوی من شد تا یک وبلاگ ساختم، گاها تو موضوعات مختلفی ازش مینوشتم؛ به وبلاگ بقیه سر میزدم؛ برای هم دیگه کامنت میگذاشتیم و خلاصه کلی برای هم نوشابه مشکی باز میکردیم… تا اینکه یک روز به این فکر افتادم تا از اینترنت کسب درآمد داشته باشم. آخه اون روزها درآمد داشتن از اینترنت مثل حالا زیاد هم ساده نبود.
تجربهای تو این زمینه نداشتم و کسی هم تجربیاتش رو چه به صورت رایگان و چه با دوره آموزشی زیاد در اختیار بقیه نگذاشته بود. راههای مختلفی رو تست کردم. از همکاری در فروش گرفته تا گرفتن پروژه، مدیریت سایت بقیه و…
هر کاری که میکردم نه تنها برام جذابیتی نداشت، بلکه بیشتر از سر اجبار بود تا یه قرون دوزاری ته جیبم داشته باشم. تا اینکه یادم نیست دقیقا سر چه موضوعی بود که دیدم استعداد خوبی در نوشتن دارم. شروع کردم صفحه استخدام سایتها رو زیر و رو کردن و فرم پر کردم. چون تجربهام تو وردپرس بود بیشتر هم روی همین سایتها تمرکز کردم تا اینکه اولین سایت همیار وردپرس بود و سه تا محتوای آزمایشی هم براشون ارسال کردم و شد شروع فعالیت من تو حوزه نویسندگی و تولید محتوا!
اون روزها شدیدا مشکل مالی داشتم، چرا که تصمیم گرفته بودم آزمایش بدم و ببینم که چه بیماری دارم. ماجرای این رو هم مفصلا توی نوشته زندگی ادامه داره… نوشتم. بگذریم… بعد از تقریبا ۷ یا ۸ ماه فعالیت و با حدود ۱۲۰ محتوای منتشر شده در همیار وردپرس راهم ازش جدا شد و روی سایتهای دیگه فعالیت داشتم. یک روزی از همین روزها بود که پیشنهاد پروژه تقریبا بزرگی بهم داده شد و منم از سر ناچاری قبول کردم. یک سالی رو به صورت قراردادی فعالیت کردم. با وجود اینکه رقمش ناچیز بود، اما برای اینکه یک نمونه کار قوی داشته باشم قبولش کردم؛ فقط از این موضوع خوشحالم که کارم قراردادی بود و شرکت حق این رو نداشت که بعد از اتمام کار یا هر اتفاق دیگه نویسنده رو تغییر بده یا هر کاری دیگه بکنه.
بعد از تموم شدن قراردادم ۶ ماهی هم به همین شکل ادامه دادم و ۱۴ شهریور بود که دیدم من واقعا به یک ماشین نیاز دارم. با هزار بدبختی یک اشتباه بزرگی کردم و با نشستن پشت کامپیوتر و شخم زدن سایت سایپا لعنتی، بالاخره ساعت ۱۰ شب بود که دوست خوبم حامد تونست برام ثبت نام رو انجام بده و الان که ۳۶۷ روز از این داستان میگذره هنوز هم من پیاده هستم!!!
سه ماه پاییز هم گذشت و من دغدغه تامین هزینه ماشین رو داشتم که روز به روز بیشتر میشد. تصمیم گرفتم از شرکت خارج بشم و همین کار رو هم انجام دادم. اما ماشالامش بشه، چون این شرکت بخشهای مختلفی داشت و من برای یکی از بخشها قرارداد داشتم، حدود چند دهتایی از محتوا که تو بخش دیگه زده بودم از اکانت من به اکانت کسی دیگه منتقل شد و به کامش تموم شد. اینم میشه گفت از مشکلات فریلنسر بودن هست. راستی اینو یادم نرفته بگم که علاقهای به کار استخدامی و… نداشتم و به همین خاطر سراغ فریلنسری رفتم؛ ولی خب… به این فکر نکرده بودم که تو فریلنسری به نسبت تعداد مشتریای که داری، به همون نسبت هم مدیر بالا سرت هست. 😀
با خارج شدنم از شرکت دیگه واقعا دغدغهام بزرگتر شد و در به در دنبال این بودم که سریع چندتا پروژه بزرگ بتونم بگیرم. دوست خیلی، خیلی، خیلی و خیلی خوبم محمد بهم گفت که چرا وقتی تخصص تو تولید محتوا داری، یک سایت برای گرفتن سفارش محتوا نمیزنی؟ واقعا چرا؟
خواستم دامنه دیگه برای این کار بگیرم که دیدم چه کاریه، وقتی کلی زمان صرف کردم و سالها وقت گذاشتم که روی به اصطلاح personal branding کار کنم، تو همین وبلاگم این کار رو انجام میدم. خوشبختانه همین کار رو انجام دادم و نتیجه فوقالعاده بود. فقط با گرفتن کمتر از ۵ پروژه اونم تو کمتر از ۲ ماه من تونستم درآمد دو سال از اون کار قراردادی رو داشته باشم! اینجا بود که تازه دیدم چه اشتباهی کرده بودم که خودم رو توی یک قلمرو خیلی کوچیک محدود کرده بودم و جرئت ریسک کردن ازم گرفته شده بود.

وبلاگنویسی تا حالا فوایدی هم داشته برات؟
من وبلاگنویسی رو درست مثل تصویر بالا میبینم. کاملا آزاد و رها!
در پاسخ به سوال باید بگم قطعا که داشته! اجازه بدید چندتاش رو مثال بزنم. یکی از دلایلی که باعث انصراف از دانشگاه شد این بود که پشتم به درآمد از اینترنت گرم شد و به این اطمینان رسیدم که نیاز به داشتن مدرک تحصیلی ندارم؛ جدایی از این مسئله تو کشوری مثل ایران داشتن مدرک تحصیلی و تحصیلات آکادمیک و… برای کسی مثل من زیاد چیز بهدرد بخوری نبود. خصوصاً اینکه علاقهای هم بهش نداشته باشی. قبل از اینکه تصمیم به انصراف بگیرم و تا ته خط برم، تو اینترنت جستجو کردم ببینم آیا کسانی هم بودن که تجربه مشابه داشته باشند؟ بعداً بابت انصرافشون پشیمون نشدن؟ و… کلی سوال دیگه که تو ذهنم نقش بسته بود.
چندتایی محتوا پیدا کردم که دست و پا شکسته به ماجرای انصراف دادنشون از دانشگاه پرداخته بودند، اما اینکه بعدا چه اتفاقی افتاده دیگه خبری نبود. بدتر از همه اینکه چون تماما وبلاگ بودند و مدتی هم فعالیتی نداشتند هیچ دسترسی به نویسنده نداشتم که سوالاتم رو ازش بپرسم. این شد که تصمیمم رو که نهایی کردم، شروع کردم به نوشتن تجربه خودم. بعد از مدتها خیلی افراد دیگه هم بودن که همین سوالات من تو ذهنشون نقش بسته بود و به کمک همین محتوا و گفتگو تونستن راه درستی رو انتخاب کنند.
یا در یک مورد دیگه، با بهوجود اومدن داروی بیماری SMA تب و تاب جستجو و تحقیق روی این بیماری زیاد شده بود؛ اما تو وب فارسی محتوای مناسبی که جزییات کاملی از بیماری رو بده در اختیار کسی قرار نداده بودند. منم دست به کیبورد شدم و شروع کردم به نوشتن از جزییات کاملی از این بیماری و وضعیت بیماران تو ایران و… نهایتا این شد که همین نوشته در روز بالای ۲.۰۰۰ بازدیدکننده داشت و با آپدیتهای مکرری که روش انجام دادم سعی کردم پاسخ تمامی سوالات افراد رو داده باشم. اما حالا اگه دستی به جستجو ببرید، کلی نتیجه فارسی به دست میارید که از قضا همشون کپی از محتوای من رفتن(حتی سایتهای پزشکی بزرگ)، بدون اینکه منبع ذکر کرده باشند. البته جز یکی دو مورد!
پیشنهادی، انتقادی، حرفی، سخنی؟
خیلیها ازم میپرسند که چطور وبلاگنویسی رو شروع کنیم؟ اصلا تولید محتوا چیه؟ و… منم سعی میکنم تا به سادهترین روش بهشون اطلاعاتی رو بدم. اما هستند افرادی که بعد از کلی تحقیق باز هم میگن نه، ما نمیتونیم وبلاگ نویس بشیم. اگه شما هم جزو این افراد هستید، اصلا اینطور فکر نکنید. کافیه دست به نوشتن ببرید و کمکم شروع کنید. اصلا به این موضوع فکر نکنید که لحن محتوای شما بده، اصلا کسی این محتوا رو میخونه؟ یا هر گونه بار منفی!
هیچکس از اون روزی که متولد شده وبلاگنویس نبوده. شما باید به مرور مهارتتون رو بالا ببرید. برای بالا بردن مهارت هم کافیه که خوب بخونید، خوب گوش بدین و درست تجزیه و تحلیل کنید.
یه انتقادی هم که میتونم داشته باشم اینه که، کسی که تمرکزش رو روی وبلاگنویسی میزاره، پس این حق رو داره که انتظار مالی هم از وبلاگش داشته باشه. برخی از مطالب من جنبه تبلیغاتی دارند؛ البته از نوع خوبش که سعی کردم واقعا به معرفی کسب و کارهایی بپردازم که لیاقت خوب بودن رو دارند.
اما برخی دوستان گاها کامنتهایی میدن که صرفا سعی کردم جوابی بهشون ندم و پاسخ دادن رو به عهده بقیه گذاشتم و خوب هم نتیجه داده. برخی از وبلاگ نویسها هم مثل همین افراد بر این باورند که مسائل مالی باعث کم رنگ شدن و دور کردن وبلاگنویسی میشه؛ اما نظر من بر خلاف این مسئله است. شاید این دیدگاه برای کسی که صرفا نوشتن رو به صورت تفننی دنبال میکنه درست باشه، نه کسی که کل زمان و وقتش رو برای نوشتن صرف میکنه.
اگر سری به وبلاگ افراد خارجی هم بزنید همین حالت حکم فرماست. خیلی از وبلاگهای خارجی که دنبال میکنم گردشگر هستند که هزینه سفرشون رو از همین وبلاگ و خاطرات سفر تامین میکنند. یا با ساخت کتاب، دوره آموزشی و کارهای هنری!
از وبلاگنویسی و فریلند چه خبر؟!
تو این مدت تقریبا ۹ ماهه، تولید محتوا وبلاگم تقریبا به صفر رسیده بود؛ مگه چی میشد… تا محتوایی رو منتشر کنم. اینم بگم که چه تعداد پیشنویسهایی که نصفه و نیمه مونده و هنوز کاملشون نکردم که بره برای انتشار! مشکلات شخصی فرصت رو ازم گرفته بودن و محدود شده بودم. تا به امروز هم دنبال این بودم که این مشکلات رو به حداقل برسونم و نهایتا تمرکزم رو روی وبلاگ و وبلاگ نویسی بگذارم.
چند روزی هست شروع کردم به تغییرات داخل وبلاگ که کمکم خودم رو برای شروعی دوباره آماده کنم. روز وبلاگستان فارسی هم باعث شد تا انگیزه بیشتری پیدا کنم و یک تایم بهخصوصی هم برای وبلاگ نویسی برای خودم باز کنم. البته این زمان درست از همین روز شروع نمیشه، چون قبلش باید دستی به سر و روی وبلاگ بکشم که تقریبا تا آخر شهریور زمان میبره. اما بعد از اون عموما این کار رو دنبال خواهم کرد. قرار نیست اجتماعی بنویسم یا… موضوعات صرفا روی همین دستهبندی مطالبم مانور میده و بیشتر سعی میکنم جنبه آموزشی داشته باشند. پس تا دیدار فریلند و انتشار اولین نوشته…
شما عشقی حاج عباس!
درود بر ممد بزرگ، عشق مایی (: